
در لغت نامه دهخدا درباره خلوت گفته شده است که خلوت . [ خل. وَ ] (ع ) انزوا، عزلت نهانخانه || جای خالی از اغیار || جایی که در آن جز نزدیکان و محرمان کسی دیگر حق حضور ندارد || اطاق مخصوص || جایی که شخص در آنجا به تنها نشیند || جایی که جز محارم شخص دیگری در آنجا نباشد.
ما بنیان گذاران خلوت باور داریم که انسان امروز ساکن جهانی متکثر و پرسرعت است که او را ناگزیر به دوری از خود و همگام شدن با دنیای بیرونی می کند. دنیایی که از پدر و مادر تا فرهنگ و جامعه، انتظارات، ایده آل ها و نقش های از پیش تعیین شده بی پایانی را پیش روی انسان می گذارد و او ناخواسته و بی وقفه به سمت تحقق آنها حرکت می کند، بی آنکه بداند حقیقتا خودش چه می خواهد؟ بدون فرصتی برای نگریستن به خودمان. به گمان ما زندگی و تجربه زیستن برای بسیاری از ما پیش از آن که آغاز شود پایان یافته یا ربوده شده است. گویی ما را از خودمان دزدیده باشند.
با این دیدگاه ما گمان میکنیم که همگی ما نیازمند خلوتی با خویشتنیم تا به دور از هیاهوی دنیای بیرونی و انتظاراتش بتوانیم آنچه هستیم را باز بیابیم و کنجکاوانه در مورد خودمان جستجو کنیم و از خودمان بپرسیم حقیقتا چه هستیم؟ که هستیم؟ چه می خواهیم؟ و چگونه خشنود تر خواهیم بود؟ از نگاه ما، همه ما نیازمند فرصت یا وقفه ای در جریان سریع و گاه دردناک زندگی هستیم تا با خودمان ملاقات کنیم.
تجربه ما در اتاق درمان خودمان و مراجعان مان نشان می دهد که تا چه اندازه فقط همین ”خلوت با خویشتن و گوش سپردن به صدای جان و بدن مان تسکین بخش و درمان کننده است. خلوت، فضایی جدا از نامحرم و سرشار از حضور خودمان است. اینجا خانه ای برای ملاقات با خودمان و نشستن در حضور دردهایمان است. ما با اندیشه بنا کردن خلوتگاهی برای تحقق این آرمان، تفالی به حضرت حافظ زدیم و در بیتی از غزل فرمودند:
دیده ی بد بین بپوشان ای کریم عیب پوش زین دلیری ها که من در کنج خلوت می کنم
و در نهایت با عنایت و تایید حضرت لسان الغیب خواستیم که "خانه ای باشیم برای خلوت با خویشتن".